تو معروف شدی ای بزرگ مرد ایران. نامت در تاریخ تار ایران تا ابد ثبت شد .
دیگر بس است هر چه با نام ارتقاء سلامت و امنیت اجتماعی گونی ها را محکم تر بر سرمان فشردی .
دیگر بس است هر چه با نام وظایف پلیس اعتماد ما را به پلیس این نماد امنیت و آرامش سلب کردی.
دیگر بس است سردار
بیا درو کن آنچه را که کشتی.خودم دیدم دخترانی را که با شلوارک های کوتاهتر از گذشته با افتخار و بی هیچ ترسی در خیابان قدم می زندند و در مقابل متلک ها ی دیگران با غرور پشت سرتان می گفتند که هیچ غلطی نمی توانید بکنید. بیا ببین سردار؛
بیا و بایست و از دور تماشا کن آن هنر ریختن هایت را.
بیا و دانه هایی را که کاشتی آبیاری کن و مراقب باش مبادا دیگران درو کنند سردار آنچه تو کاشته ای را.
مبادا دیگرانی بیایند و نقاب تو را بدزدندو با نقاب تو نام زورو بگیرند؟ نمی ترسی سردار؟
نمی ترسی مبادا دیگری به جای تو سردار ملی لقب گیرد؟
نکند ستارخان و باقرخان هم نقاب تو را دزدیده بودند سردار؟ نه ....نه .... آنها که سرداری نکردند ، آنها که مانند تو به ایران خدمت نکردند ،
سردار فقط تویی ، تو
اما .......
هویت گم شده مرا کجا بردی سردار؟ آزادی وجود مرا پس نمی دهی؟